تا که درآمد به باغ چهرۀ گلنار تو
یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان

تا که درآمد به باغ چهرۀ گلنار تو
آه که چه سوز افکند در دلِ گل، نارِ تو

دود دل لاله ها، ز آتش جان رنگِ تو
پشت بنفشه به خم از کششِ بارِ تو

غنچۀ گلزارِ جان روی تو را یاد کرد
چشم چه خوش برگشاد بر هوسِ خارِ تو

سوسن، تیغی کشید، خونِ سَمَن را بریخت
تیغ به سوسن که داد، نرگسِ خون خوارِ تو

بر مَثَلِ زاهدان، جمله چمن خشک بود
مستک و سرسبز شد از لبِ خَمّارِ تو

از سرِ مستیِ عشق، گفتم: یارِ منی
ور نه جز احول که دید در دو جهان، یارِ تو

بر دلِ من خطِّ تو ست مهرِ ألَست و بَلی
مُنکِرِ آن خط مشو، نک خط و اقرارِ تو

گوشت کجا ماند و پوست، در تنِ آن کس که او
رفت نمکــسودوار، سوی نمکسارِ تو

دامنِ تو دل گرفت، دامنِ دل تن گرفت
های از این کش مکش، های از این کارِ تو

بس کن و خاموش کن، بیش مگو سرِّ دل
هر دو جهان خون شود، از دل خون خوارِ تو

خسروِ جان شمسِ دین، مَفخَرِ تبریزیان
در تن و جات عشق تو، در دل، دلدارِ تو